ساحل دریا آن لاین

ساحل دریا آن لاین

تماس و پیامک به نشریه 09117895385 و ارسال ای میل sada1390@yahoo.com
ساحل دریا آن لاین

ساحل دریا آن لاین

تماس و پیامک به نشریه 09117895385 و ارسال ای میل sada1390@yahoo.com

خداحافظ درخت زیتون


نوشته ای از موسی عطوفت شمسی (هلر) دبیر سرویس هنری نشریه ی ساحل دریا :


انسان ها در طول تاریخ از خود نشانه هایی برای آیندگان گذاشته اند.بعضی از این نشانه ها کاملا عمدی بوده و هدفشان ماندگاری در یادها بود.مثلا پادشاهانی که دستور می دادند تصاویر آنها را ترسیم کنند.و یا مجسمه ها یشان را بسازند.اما بعضی از نشانه ها در زمان ساخت ، هدف کاربردی داشتند. مانند پل یا ساختمان و جاده.


به طور طبیعی در بعضی از جوامع نشانه هایی را که بوی سیاسی می دهند و یا نماد سیاسی بودند بعد از تغییر هر نظام از بیخ وبن نابود می شوند.مانند مجسمه یا مقبره حکام که مورد خشم مردم قرار می گیرند.در صورتی که می توانستند حداقل به عنوان یک اثر نمایشی و یا برگی از تاریخ در موزه از آن ها استفاده کرد و حتی عبرت آیندگان شوند.


اما غرض از نوشتار بالا معرفی سه یادگاری از گذشته های نه چندان دور در بازار رامسر است که دوتای آن هادرتاریخ 24/1/92 نابود شدند.


نمای اول


در ضلع جنوبی بازارسنتی رامسر حد فاصل بین نانوایی لواشی آقای کی قباد پروانه و قصابی آقای رضامقدم یک درخت توت قد علم کرده است. این درخت حداقل 60 سال عمر دارد.این درخت توت توسط حاج محمود کاظمی کاشته شده است.در آن زمان بازاری ها هنگام عصر در این محوطه والیبال بازی میکردند.و حاج محمود اولا بخاطر ایجاد سایه و ثانیا برای باقی گذاشتن یک نشانه از خود این درخت را کاشت. او درکنار این درخت مغازه بلور فروشی داشت.


این درخت توت در تابستان مملو از توت های خوشمزه می شود و اکثر مغازه دارها حتی مسافرین از آن استفاده می کنند و هم اکنون در روزهای شنبه و سه شنبه ها مامن زن های فروشنده روستائی است.


نمای دوم


اما یادگاری دوم چاهی بود که در مدخل ورودی این بازار چه قرار داشت. یعنی در حد فاصل بین آرایشگاه منصوری و رضا مقدم (در کنار د کل برق ) قرار داشت. این  حلقه چاه در سال 1331 توسط حاج اکبر چاوشیان و برادرش حاج محمد حفرشده است.


آنها در محل فعلی سوپر مارکت حسن چاوشیان و قصابی بابک مقدم ، دوباب نانوایی سنگک و لواشی در کنار هم داشتند ، و گاهی اوقات نان بربری هم پخت می کردند . لذا جهت تامین  آب مصرفی خود این چاه را به قیمت 150 تومان حفرکردند. مغنی این چاه رجب علی سمنانی بود.وقتی رجب علی به عمق6متری رسید به سنگ عظیمی برخورد کرد. لذا به دستور حاج اکبر حدودا 7 الی 8 بار هیزم قاطر را داخل چاه خالی کردند.سپس رویش رانفت ریختند. و آنگاه چاه را به آتش کشیدند.وقتی سنگ داخل چاه به اندازه کافی گرم شد دستور داد مجددا با سطل  بداخل چاه آب بریزند. و این عمل باعث ترکیدن سنگ بر اثر انبساط و انقباض شدید شد و رجب علی از این تکه های سنگ برای دور چینی اطراف چاه استفاده کرد.


بعد از انقلاب این چاه به همت  مرحوم محمد افتخاری  معروف به محمد صغیر وتوسط استاد حاج حسن ابراهیمیان معروف به « حسن هادی » آن را مجددا مرمت کردند و شبکه بهداشت نیز بالای آن تلمبه ای دستی قرار داد . مرحوم افتخاری در داخل چاه نیزیک موتورآب کار گذاشت. و تا این اواخر مورد استفاده مردم و  بازاریان و رستوران افتخاری معروف به شمشیری قرار می گرفت.


نمای سوم


 اما یکی از زیباترین خاطره ها مربوط به کاشت درخت زیتون در حوالی همین چاه است که در تاریخ جمعه 24/1/1392به همراه چاه مذکور معدوم گشت. حدودا 90 سال پیش جوانی بنام حسین از روستای کلشتر Keleshter  رودبار پس از شکست عشقی با نامزد خود پیاده به سمت پهلوی ( بندر انزلی )  حرکت کرد و چند وقتی آن جا به کارگری مشغول شد وظاهراُ پس از آشنایی بادرویشی « به قول قدیمی ها  لال آقا » با او به رودسر آمد و مدتی در رودسر ماند.اما بالاخره سرنوشت او را به رامسر کشاند ودراین جا ماندگار شد.حسین مدتها کارگری می کرد ، ابتدا پیش اشرف السادات رفت و پس از مدتی پیش سلطان رفت.سلطان فرد متمولی بود که در تنگدره زندگی می کرد وجد فلکی هاست.


سلطان دارای چند باب مغازه در کهنه بازارکشباغ بود. او جذب صداقت حسین شد و یکی از مغازه های خود را در اختیار او گذاشت تا قهوه خانه ای دائر  کند ، پدر حسین بنام  صفر در رودبار فوت کرد و مادر( با لباس مردانه ) و برادر کوچک او محمد که دیگر سرپرستی در رودبار نداشتند به همراه چارپا دارها پیاده از رودبار پرسان پرسان به رامسر رسیدند و خود را به حسین رساندند. محمد در این زمان حدودا 3ساله بود .حسین  وضع مالی اش بهتر شده بود وسلطان هم که دید حسین کمی سروسامان گرفته به او پیشنهاد کرد که اگر دختری را در نظر دارد بگوید تا او برایش خواستگاری کند.


او ابتدا دختر ملا عباس مهمانچی را پیشنهاد کرد.( خواهرحاج نصرالله ) اما این ازدواج سر نگرفت و سر انجام حسین با خواهر مرحوم جنابی (عامر) ازدواج کرد.ولی متاسفانه در زمان اولین زایمان مادر و فرزند با هم فوت کردند. حسین 4 سال بعد با خواهر « حاج ولی مسگر » ازدواج کردکه ثمره اش پسری به نام نصرت بود. اما برادر کوچک حسین" محمد " کم کم در رامسرو در زیر سایه برادر بزرگ شد.این دو برادر بعد از چند سال مغازه خود را از کش باغ کهنه بازار به این منطقه مورد نظر منتقل کردند.متاسفانه محمد در همان جوانی برادر و مادر خود را از دست داد.


 آن ها زمانی فوت کردند که تابستان بود و در قهوه خانه جواهرده مشغول  بودند. حسین و مادر در نزدیکی درب جنوب غربی مسجد آدینه بخاک سپرده شدند روحشان شاد. امامحمد پس از مدتی با دختر قربان رودخانه ای در « پرده سر » ازدواج کرد و حاصل آن چهار فرزند به نام های احمد، اکبر ،عنایت و علی محمد بود.محمد قد کوتاهی داشت و با لهجه ی غلیظ رودباری صحبت می کرد. او حدودا در سال 1336 که برای دیدار خانواده خود به رودبار رفته بود در هنگام بازگشت به همراه خود یک اصله نهال درخت زیتون به رامسر آورد و آن را در کنار قهوه خانه خود کاشت.


احمد زیتونی پسر ارشد  محمد ( پدرخسرو ، ناصر و.. )می گفت : هدف پدرم از کاشت این درخت در درجه اول شناسایی قومیت خود بود و می خواست رامسری ها بدانند او یک مهاجر رودباری است در واقع زیتون  تابه امروزنهالی است که نماد معروف منطقه  رودبار است.اما مسئله دیگر غیر از سایه ومیوه درخت زیتون ، نشانه گذاری بود او با این درخت می خواست همشهری ها ی رودباری براحتی محل قهوه خانه اش را پیدا کنند چون آدرس او این بود ، آخوند محله زیر درخت زیتون « قهوه خانه محمد رودباری » .چون وجود یک قهوه خانه درزیر یک درخت زیتون آن هم در منطقه ای که پرازمرکبات است آدرس سر راستی بود ودر نهایت یکی ازاهداف دیگر محمد گذاشتن یک یادگاری از خود برای آیندگان بود.ضمنا دراین قهوه خانه محمد شافعیان به شغل کفاشی وشخصی بنام موسی لوبیایی ، لوبیا ومحمد زیتونی هم چای وآبگوشت به مشتریان بطور همزمان ودریک مکان سرویس می دادند .


محمد در روز 16 رمضان سال 1350در حالی که روزه داشت ، تمام روز را در باغ خانه خود مشغول سبزی کاری شد وپس از صرف افطار فرزندانش طبق رسم ماه مبارک رمضان به مسجد آخوند محله رفتند ولی او نرفت و گفت که حالش خوب نیست وقتی فرزندانش احمد و اکبر از مسجد بر گشتند  او برای محمد حسین عبدالعلیان پیغام داد برایش یک ملا بیاورد. تا توبه و وصیت کند. خانواده ناراحت شدند ولی او می گفت وصیت که مرگ نمی آورد اما انگار که خود خبر داشت ومی گفت مسلمان باید قبل از فوت تکلیفش مشخص باشد و در زمان حیات حتما وصیت کند.او پس از وصیت در نیمه های شب حالش بهم خورد و در بیمارستان رامسر بعد از به هوش آمدن دار فانی را وداع گفت خدایش بیامرزد.

او جد زیتونی های رامسر است و به همراه همسرش خیرالنسا رود خانه ای در کنار مسجد اشکنه کوه آرامیده است . بازاری های اطراف درخت زیتون اقرار می کنند که در زمان حیات مرحوم محمد کسی جرات نگاه چپ به درخت زیتون را نداشت چه برسد به کندن حتی یه شاخه.


این درخت یک بار توسط سیل سال 1346کمی اسیب دید و یک بار هم شاخه ها و تنه اش در آتش سوخت.


نمای آخر


به دستور شهردار رامسر و به منظور بهره بردای از پل جدید صفارود و جایگزینی مغازه داران آن خطه ؛  چاه مذکور در تاریخ جمعه 24/1/1392 تقریبا تخریب شد و قرار است کاملا پر شود و درخت زیتون هم در همین روز قطع شد.

این که آیا میشد این درخت را جابجا کرد و از بیخ و بن قطع نشود بحث دیگری است شاید مشکل ترافیک رامسر و باز کردن مسیر پل فلزی توجیه کافی برای این گونه امور باشد بالاخره آن ها هم مشکلات خودشان را دارند بازاریان بخش ورودی پل را را باید در جایی اسکان داد و حق هم دارند. اما جای شکرش باقی است که ظاهرا درخت توت کاشته حاج محمود در اصلاحیه مجدد از طرح تخریب احتمالا امان یافت .


***


ذکر خاطره ای از این دست خالی از لطف نیست. در زمان آقای لاهوتی شهردار وقت ( نماینده ی فعلی مردم لنگرود در مجلس ) ، درخت های شمشاد درقسمت ورودی باغات هتل نیز مورد تخریب قرار گرفتند و وقتی یک رامسری به او اعتراض کرد و گفت آیا می دانید عمر این شمشاد ها که به نظرتان کوچک می آیند ، حداقل 70 سال است و شمشاد یک درخت کم رشد ونادر و تحت حفاظت می باشد ، حقیقتا باور کردیم که شهردار ناراحت شد و گفت چرا کسی چیزی از عمروارزش این شمشادها نگفت.


درختان کاج خیابان طالقانی "20متری" عمری بالای 45 سال دارند براستی اداره برق درآن زمان این کاج ها را ندید و بالایش سیم های برق را عبور دادو یا شهرداری وقت سیم های برق را ندید و درختها را در زیرش کاشت و همه ساله ما شاهد نابود شدن این درختان هستیم و هیچ گاه فرصت قد کشیدن را به آن ها ندادیم چون با کوچکترین وزش باد این درختان نازنین ناخواسته مشکل ساز می شوند و مامورین اداره برق با اره وتبروداس به جانشان می افتند وگرنه درطی این 45سال ماشاهد رشدصدها درخت کاج زیبا  درمساحتی به طول تقریبی 2 کیلومتریعنی از شهرداری تا نبش رستوران خلج می بودیم .


شاید  اکنون که مشکلات اقتصادی ، معیشتی و اعتیاد و....در مردم بیداد می کند نوشتن این گونه مطالب ناشی از سیری شکم نویسنده به نظر بیاید که انشاء اله این چنین نیست . و در این جا از مسئولین فهیم شهرستان که اکثرا از فرزندان همین شهرستان هستند انتظار داریم نگاهی عمیق تر به این گونه مسائل  به ظاهر حاشیه ای داشته باشند.


 حضرت امام خمینی رحمت الله علیه نیز جمله ای زیبا در مورد جنگل و درخت دارند که مضمون آن اینچنین است : نگذارید بمیرد جنگل که جهان خواهد مرد.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد